کریتیک

این وبلاگ برای عرضه یِ نوشته ها و ترجمه هایم در زمینه های مختلف ادبی، اجتماعی، فرهنگی و ... است.

کریتیک

این وبلاگ برای عرضه یِ نوشته ها و ترجمه هایم در زمینه های مختلف ادبی، اجتماعی، فرهنگی و ... است.

بالش

 

*** بالش ***

خیلی به بالش‌ام فکر می کنم

و اینکه دوست دارم سرم را کجا بگذارم

که گردن‌ام درد نگیرد و گونه ام خواب نرود


همه‌ی ِ شب سرم روی بالش می‌چرخد
دَوَران می‌گیرد خاطرات روزهای ِ رفته و خیال روزهای ِ نیامده‌ام
و « گرداب می‌رباید و خوابم نمی‌برد»
آنگاه
می‌آیی و سر بر گوشه‌یِ بالش‌ام می‌گذاری
و چیزی از جنس عشق می‌بالد و می‌بالد
و دست‌هایت گشوده می‌شود و کلید خانه را  از لب عسلی برمی دارد
و تمام شب با قفل ور می‌رود

صبح می‌شویمت از تمام‌ِ تن‌ام با ملایمت
و آویزانت می‌کنم کنار ِ روبالشی‌ام که تا صبح روی‌اش گریسته‌ام
همان گریه‌ای که هردو خود را به نشنیدن‌اش زده‌ایم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.